English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1757 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
integrand U جملهای که باید تابع اولیه ان را گرفت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
polynomial function U تابع چند جملهای
if [when] it comes to the crunch <idiom> U وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت [اصطلاح]
restoration U احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
input function U تابع اولیه
integral U تابع اولیه
integrable U قابل اخذ تابع اولیه
initialing U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initials U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
entry U موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
initialling U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialled U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialed U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initial U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
auto U سیستم کامپیوتری که یک تابع راه انداز را پس ازشروع مقداردهی اولیه میکند
autos U سیستم کامپیوتری که یک تابع راه انداز را پس ازشروع مقداردهی اولیه میکند
idealism U روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
nests U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nest U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
classes U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
class U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classed U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classing U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
Ideal City U [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
in a lump sum U جملهای
in bulk U جملهای
binomial U دو جملهای
sentential U جملهای
basic communication U گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
binomial distribution U توزیع دو جملهای
multinomial U چند جملهای
binomial expansion U بسط دو جملهای
sentential form U صورت جملهای
polynomial U چند جملهای
binomial theorem U قضیه دو جملهای
polynominal U چند جملهای
binomial coefficient U ضریب دو جملهای
polynomial code U رمز چند جملهای
equivalence U 1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
stubs U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
libraries U تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stub U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
library U تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
basic data U دادههای اولیه عناصر اولیه
sentence fragment U جملهای که ازلحاظ دستوری کامل نیست
loose sentence U جملهای که مفهوم صحیحی نداشته باشد
epanastrophe U شروع جملهای باهمان کلمه که دراخرجمله پیش بوده است
basic issue list U اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
anagram U مقلوب تشکیل لغت یا جملهای ازدرهم ریختن کلمات یالغات جملهء دیگر
anagrams U مقلوب تشکیل لغت یا جملهای ازدرهم ریختن کلمات یالغات جملهء دیگر
dogmatic marxism U مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
eclipsing U گرفت
eclipse U گرفت
eclipses U گرفت
eclipsed U گرفت
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
solar eclipse U گرفت خورشید
the wind rises U بادوزیدن گرفت
lunar eclipse U گرفت ماه
eclipe of the moon U ماه گرفت
tethanus U گرفت عضلانی
dynamic dump U رو گرفت پویا
The police stopped me. U پلیس جلویم را گرفت
irretraceable U که نتوان ردانرا گرفت
he prospered in his business U کارش بالا گرفت
he went his way U راه خودراپیش گرفت
He was run over by a car. U اتوموبیل اورازیر گرفت
the doctor bled me U دکتراز من خون گرفت
since the outbreak of the war U از روزی که جنگ در گرفت
original U که از آن می توان کپی گرفت
originals U که از آن می توان کپی گرفت
dump U رو گرفت روبرداری کردن
A surge of anger rushed over me . U سرا پایم را فرا گرفت
He got the money from me by a trick. U با حقه وکلک پول را از من گرفت
It caught her eye . She took to it at once . She took a fancy to it . U نظرش را گرفت ( جلب کرد )
It was engraved on my mind . U درزهنم نقش گرفت ( بست )
He went home on leave . U مرخصی گرفت رفت منزل
he talked himself hoarse U انقدرحرف زدکه صدایش گرفت
She had a heart attack . U قلبش گرفت ( حمله قلبی )
Accidents wI'll happen . U جلوی اتفاق رانتوان گرفت
Where can I contact Mr …. ? U کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
She was transported with joy . U شادی تمام وجودش را فرا گرفت
This idea took root in my mind. U این نظریه درفکرم ریشه گرفت
A wave of anger swept over the entire world . U موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
His wish was fulfI'lled. U آرزویش عملی شد (جامه عمل گرفت )
She mistook me for somebody else . U مرا با یکی دیگر عوضی گرفت
He was granted a grade promotion. U یک پایه ترفیع ( ارتقاء درجه ) گرفت
There is no fault to find with my work. U بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
I have no fault to find with his work . U از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
commensurably U چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
he prospered in his business U در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
melchizedek U > ملکی صدق < کاهنی که ازابراهیم عشر گرفت
tantalus U تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
As the debate unfolds citizens will make up their own minds. U در طول بحث شهروند ها خودشان تصمیم خواهند گرفت.
Accidents wI'll happen. U چلوی تصادف ( قضا وقدر ) رانمی توان گرفت
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] U او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
air brush U برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
copyright U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyrights U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
re entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
the early bird catches the worm <proverb> U کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
engels law U ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
the lancet was infected U نیشترالوده به میکرب شد نیشتر میکرب گرفت
purgation U روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
earliest U اولیه
early U اولیه
preliminaries U اولیه
fundamental U اولیه
initialed U اولیه
initial U اولیه
dispersion U اولیه
primary U اولیه
elementary U اولیه
initials U اولیه
rudimentary U اولیه
initialling U اولیه
primeval U اولیه
preliminary U اولیه
initialled U اولیه
initialing U اولیه
primitive U اولیه
first generation U اولیه
primal U اولیه
basics U اولیه
raw U اولیه
basic U اولیه
input admittance U ادمیتانس اولیه
basic data U اطلاعات اولیه
archetypes U نمونه اولیه
archetype U نمونه اولیه
prime U نخستین اولیه
originals U نسخه اولیه
primed U نخستین اولیه
basic requisition number U درخواست اولیه
basic size U اندازه اولیه
basic speed U سرعت اولیه
basic branch U رسته اولیه
original U نسخه اولیه
proto galaxy U کهکشان اولیه
initial point U نقطه اولیه
primary emission U صدور اولیه
base loading U بار اولیه
roughed slab U برامن اولیه
embryonic U نارس اولیه
initial speed U سرعت اولیه
frame agreement U توافق اولیه
cogging train U مسیر اولیه
prototypes U نمونه اولیه
prototype U نمونه اولیه
basic agreement U توافق اولیه
primitive U انسان اولیه
scheme U طرح اولیه
input attenuation U میرائی اولیه
primogenitors U اجداد اولیه
priority processing U پردازش اولیه
master agreement U توافق اولیه
input speed U سرعت اولیه
basic standard U استاندارد اولیه
primes U نخستین اولیه
layout U طرح اولیه
layouts U طرح اولیه
drawing key U طرح اولیه
outline agreement U توافق اولیه
breaking down train U راه اولیه
skeleton agreement U توافق اولیه
primary inputs U دادههای اولیه
primary inputs U نهادههای اولیه
initial condition U شرط اولیه
initial condition U شرایط اولیه
opening capital U سرمایه اولیه
initial capital U سرمایه اولیه
rudiment U اولیه ابتدایی
initial acceleration U شتاب اولیه
self aid U کمکهای اولیه
initial reserves U ذخایر اولیه
initial strength U استحکام اولیه
raw materials U مواد اولیه
primary electron U الکترون اولیه
initial cost U هزینه اولیه
initial mass U جرم اولیه
initial level U سطح اولیه
primary cognizance U شناختهای اولیه
primary center U مرکز اولیه
primary body U جسم اولیه
prereduction U کاهش اولیه
preliminiary work U کار اولیه
radix U سرچشمه اولیه
raw data U دادههای اولیه
raw products U محصولات اولیه
raw statistics U امارهای اولیه
base rate U ارزش اولیه
base rates U ارزش اولیه
stuff U ماده اولیه
first aid U کمکهای اولیه
Aborigine ساکن اولیه
proto planets U سیارههای اولیه
historical costs U هزینه اولیه
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1tink and grow rich
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1they have to be self-consistently determined.
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com